واقعا شرمنده ام ای رخش سفید! 
نمیدونم اصلا شایسته بخشیده شدن هستم یا نه.
ولی ما آدمها هم بعضی وقتها بی معرفت و بی رحم میشیم!
تقصیرتو چیه که عودلار کشید بالا و پروژه خرید تویوتا اف جی کروزر من، به گِل نشست!!!
تو هیچ تقصیری نداری!
منِ بی معرفت اون روزها که هنوز بوی نویی و صفر بودنت به مشام میرسید و به صفر بودنت افتخار میکردم، به هر بهونه ای که بود دستی به سر و گوشت میکشیدم! ولی الان!
چه جاهایی رو که با هم چهار نعل میرفتیم! صدای شیهه تو چه دلنشین بود!هر چند الانم هست.
ولی اعتراف میکنم که بی معرفتی از منه!
تو تا حالاشم پا به پای من اومدی و این من بودم که رفیق نمیه راه شدم!
دیروز وقتی دیدم بخاری ات گرم نمیکنه و تو برف و بوران صبحگاهی که چشم چشمو نمیدید و بخاطر همین کم بودن دید، یه ماشین به یه عابر زده بود و پلیس تو صحنه حاضر شده بود و روی عابر رو که دراز کشیده بود با پتو پیچیده بودن؛ یا همین دیروز که راننده های نابلد تو سرازیری سربالایی های خیابون باهنر، بخاطر لغزندگی دور خودشون چرخ چرخ عباسی میخوردن! روشن نشدن بخاری تو  طبیعی بود.روشن نشدن بخاریت دلیل بر بی معرفتی و رفیق نیمه راه بودن تو نبود!همه و همه تقصیرها از من بود
(یادآوری: در جاده های لغزنده به هیچ عنوان از ترمز نباید استفاده کنید چه دستی و چه پدالی، فقط از دنده محترم و سنگین و رنگینِ یک استفاده کنید، خودش یه جور ترمزه! ضمنا ماشین غیر از بنزین به آب هم نیاز داره، مثل من فراموشتون نشه!-پلیس راهور ناشتا:))
اسب سفیدم.
سفیدتر ازجانم(اینو دیگه خودمم نفهمیدم یعنی چی؟:))
میدونم در حقت کوتاهی کردم
چندماه پیش که مکانیکی بودم مکانیکم گفت بابا یه چیکه آب بریز تو این ماشین واشر میسوزونیا
منم گفتم باشه!
ولی از تو که پنهون نیست از خدا چه پنهون یا ازهمه پنهون از تو چه پنهون، بازم بهت آب ندادم!
همین یکی دو روز پیش دیدم بخاریت خنک نمیکنه ها ولی جدی نگرفتم.مییدونی چرا؟ چون هوا خیلی سرد نبود!
امروز خیال کردم بخاریت که روشن نمیشه یا با من قهر کردی یا رله فن ـت خراب شده! ولی اومدم پایین دیدم که فن هات مثل باد پاییزی دارن یالهاتو تو هوا میرقصونن! (خدائیش تشبیه رو داری یا نه؟:)
یهو مثل پسر مبتکر یادم افتاد که آب نریختم تو رادیاتت یعنی ببخشید آب بهت ندادم!
آمپر بالا و بخاری سرد همش بخاطر همین یه چیکه آبه
درِ رادیات رو باز کردم و حالا آب نریز کی آب بریز!
در حد 2-3 لیتر آب کم داشتیبمیرم برات!
ای بفدای رادیاتِ تشنه ات!!!
خدائیش دیگه خیلی شرمنده شدم!
خدایا منو ببخش.
هر چی گشتم یه کلانتری نزدیک پیدا کنم که برم خودمم معرفی کنم نشد که نشد!
الان از اسب سفیدم خجالت میکشیدم!
دیگه روم نمیشه برم سوارش بشممیگم بهتر نیست این چند وقت رو با مترو یا خط یازده برم؟
امیدوارم اسب سفید اون دنیا یا همین دنیا زیر پل سیدخندان جلوی منو نگیره!
به یال سفیدت سوگند میخورم اسب سفیدم این دفعه بیشتر حواسم بهت باشه!
منو ببخش اسب سفیدم!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها